میدونی یهو بدم اومد. که چقدر مسخرم آخه. چرا اینقدر دست خالی امیدوارم من؟ چرا فکر میکنم همه چیزو میتونم درست کنم؟ اشک تو چشمام جمع شد. غصم شده اصن. خیلی غصم شده. که دوباره یادم اومد نمیتونم. تلاشهای بیهوده. خیلی بیهوده. مگه غار آدم چشه؟ یا به قول تو ناراحتی عنه؟
نمیخوام دیگه. هیچی نمیخوام. هیچیِ هیچی.